از آنجا که این مرحله میتواند برای درمانجویان فاقد جرأت ورزی بسیار چالش برانگیز باشد، آموزش مهارت‌های جرأت ورزی برای آن‌ها سودمند خواهد بود. نخست آموزش مختصری درباره سه سبک ارتباطی رایج (منفعل، پرخاشگر و جرأت ورز) به درمانجو ارائه می‌شود. ساختار زیر برای برخورد جرأت ورزانه با فرد مقابل (هنگامی که چند بار طی جلسه درمانی مورد ایفای نقش قرار گیرد) نتایج خوبی داشته است. یک دلیل ترجیح این چارچوب هفت مرحله‌ای بر دیگر روش‌های موجود عبارت است از لحاظ سازوکارهای پاداش و پذیرش. این آموزش در مورد زن ۳۶ ساله‌ای به کار گرفته شد؛ او مادر سه فرزند و همسر مرد بی مسئولیتی بود که در سه ماه گذشته آخر هفته‌ها و عصرها را بیرون از خانه گذرانده بود. هفت مرحله آموزش جرأت ورزی برای این خانم به صورت زیر انجام گرفت:

۱. نخست مطمئن شوید که توجه او کاملا با شماست. در صورت لزوم از قبل زمانی برای این کار تعیین کنید. هنگامی که او مشغول تماشای تلویزیون یا شستن ظروف است، وارد این بحث نشوید؛

۲. «واقعیات را بگویید». در این مرحله درمانجو درباره تفاوت بین مفروضات و اطلاعات واقعی آموزش می بیند (برای مثال در سه ماه گذشته به ندرت پیش آمده آخر هفته ها یا عصرها در خانه باشی»، نه اینکه «تو هیچ وقت خانه نیستی» یا «همیشه ترجیح میدهی کنار دوستان الکلیات باشی تا اینکه کنار بچه هایت باشی»)؛

٣. با استفاده از اظهاراتی که با «من» شروع میشوند، احساس خود را مطرح کنید (اظهارات اول شخص). درمانجو تشویق می‌شود کلماتی را به کار ببرد که هیجانات را توصیف می‌کنند (برای مثال «من غمگین، عصبانی، مضطرب و غیره هستم»، نه اینکه «من احساس می‌کنم نمیخواهی در این خانواده زندگی کنی»). درمانجو آموزش می بیند مسئولیت هیجانات خود را با استفاده از اظهاراتی که با من شروع می‌شوند، بر عهده بگیرد؛

۴. با اظهارات اول شخص نحوه تفکر خود را بیان کنید. درمانجو آموزش می بیند مسئولیت افکار خود را بر عهده بگیرد و تلاش کند آن‌ها را با اظهارات بالا مرتبط کند (برای مثال «احساس بدبختی و خشم دارم، زیرا فکر می‌کنم به خانواده اهمیت نمیدهی»)؛

۵. به رسمیت شناختن فرد مقابل این مرحله شکلی از ترک دعواست، و بیانگر تمایل درمانجو برای بر عهده گرفتن مسئولیت سوء تفاهم احتمالی درباره درونیات فرد مقابل است (برای مثال «.. این چیزی است که من فکر می‌کنم، اما شاید اشتباه می‌کنم و شاید تو خیلی به خانواده اهمیت میدهی»)؛

۶. بگویید چه می خواهید. در اینجا درمانجو باید مسئولیت آنچه را که می خواهد بر عهده بگیرد و آن را به روشنی به زبان آورد و این خواستن را با حل مسئله مرتبط کند (برای مثال یک بحث بی پرده درباره مشکل می خواهم»)؛

۷. پاداش. برای درمانجو و طرف مقابل خوب است که در این مرحله به طرف مقابل پاداش داده شود. در صورت عدم همکاری، به دلیل وقت گذاشتن و گوش کردن حداقل از وی تشکر می‌شود. با این کار احتمال دارد تقاضاهای مشابهی که در آینده صورت می‌گیرد، اجابت شوند. اگر مرد همکاری کرد، زن به او پاداش می‌دهد تا مراتب قدردانی از وی به عمل آید. نحوه قدردانی از همکاری مرد، بر تلاش های آینده برای مصالحه در مورد تعارض‌های آینده تأثیر خواهد گذاشت؛

۸. یک راه حل برد- برد پیدا کنید. این گام فقط در صورتی استفاده می‌شود که فرد مقابل همکاری نکند. درمانجو تشویق می‌شود تا مذاکره کند نه اینکه تسلیم شود یا به طور هیجانی واکنش نشان دهد. تمام تلاش ها به کار گرفته می‌شود تا به بهترین شکل ممکن حس انتفاع برای هر دو نفر ایجاد شود. درمانجویان در جلسه درمانی این اظهارات را یادداشت می‌کنند و در خانه قبل از مواجهه واقعی تمرین کرده و با درمانگر نیز ایفای نقش می‌کنند.
 
بررسی رابطه بین مراقبه ذهن‌آگاهی و کفایت بین فردی ممکن است بی واسطه ما را به پژوهش دانیل سیگال و همکارانش رهنمون شود که در مورد نوروبیولوژی بین فردی است. دانیل سیگال متوجه شد بزرگسالانی که قشر پیش پیشانی میانی شان آسیب خورده است، آسیب های بین فردی مهمی دارند. او شباهت‌های زیادی بین ویژگی‌های بزرگسالان دارای الگوی دلبستگی ایمن و کسانی که تمرین مراقبه ذهن‌آگاهی می‌کنند، دریافت. او چنین مسئله‌ای را به رشد سالم قسمت میانی قشر پیش پیشانی مرتبط می‌کند و متذکر می‌شود این قسمت مغز در بسیاری از کودکانی که با دلبستگی مختل یا مشکل شدید در تنظیم هیجانات بعد از ترومای روانشناختی بزرگ شده‌اند، آسیب دیده بود. او ادبیات پژوهشی مغز را مرور کرد و دریافت که این بخش از قشر پیش پیشانی میتواند با مراقبه ذهن‌آگاهی بسیار ارتقا یابد.

رویکرد دانیل سیگال با مرحله سوم MiCBT همپوشی دارد و بی شک به آن مرتبط است. هدف عمده مرحله سوم برونی کردن توجه به دیگران و ایجاد آگاهی و پذیرش بین فردی بهتر است. این مرحله ذهن‌آگاهی و شناخت رفتار درمانی را به منظور کمک به واکنش بهتر به واکنش های دیگران ادغام می‌کند، تعامل بین فردی ماهرانه را تسهیل می‌کند و درک بین فردی را افزایش می‌دهد؛ و درمانجویان به واسطه مالکیت تجربی می آموزند تجربه حسی جاری شان را مال خود کنند مسئولیت کامل آن را بر عهده بگیرند و تجربه حسی جاری دیگران را از آن خود ندانند مسئولیت آن را رد کنند و در عین حال تلاش کنند حدس بزنند شخص ثالث در حال احساس چه حس‌های بدنی است. این روش احتمال واکنش نشان دادن به واکنش‌گری دیگران را کمینه می‌کند، از احساس گناه جلوگیری می‌کند و مهارت‌های جرأت ورزی را طی ارتباطات بین فردی افزایش می‌دهد؛ مرحله سوم راه را برای آموزش همدلی باز می‌کند. این مرحله با تعدیل پویایی های روابط که ممکن است تسریع بخش، نگهدارنده یا تقویت کننده عوامل آسیب شناسی روانی باشند، از عود، ممانعت به عمل می‌آورد.

منبع: شناخت رفتار درمانگری یکپارچه شده باذهن آگاهی، برنو ای کایون، مترجمان: دکتر محمد خدایاری‌فرد، کوروش محمدی حاصل و مریم دیده‌دار، صص147-143، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1393